Dar Golestaneh Section 1
دشتهایی چه فراخ
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
به سراغ من اگر مي آييد
پشت هيچستانم
پشت هيچستان جايي است
پشت هيچستان رگهاي هوا ؛ پر قاصدهايي است
كه خبر مي اورند از گل واشده دورترين بوته خاك
ادم اينجا تنهاست...
و در اين تهايي سايه ناروني تا ابديت جاري است
به سراغ من اگر مي اييد نرم و اهسته بياييد ، مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من
دشت هایی چه فراخ
کوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
من در این آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ، ریگی ، لبخندی
پشت هيچستانم
پشت هيچستان جاييست.
پشت هيچستان رگهاي هوا، پر قاصدهاييست
كه خبر ميآرند، از گل واشده دورترين بوته خاك.
آدم اينجا تنهاست
و در اين تنهايي، سايه ناروني تا ابديت جاريست.
به سراغ من اگر ميآييد،
نرم و آهسته بياييد، مبادا كه ترك بردارد
چيني نازك تنهايي من
من در این آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ، ریگی ، لبخندی
کفشهایم کو؟
چه کسی بود صدا زد سهراب؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ
بوی هجرت می آید
بالش من آواز پر چلچله هاست
باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم.
هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفش هایم کو؟
کوههایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی میآمد!
من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:
پی خوابی شاید،
پی نوری، ریگی، لبخندی.
به سراغ من اگر مي آييد
پشت هيچستانم
پشت هيچستان جايي است
پشت هيچستان رگهاي هوا ؛ پر قاصدهايي است
كه خبر مي اورند از گل واشده دورترين بوته خاك
ادم اينجا تنهاست...
و در اين تهايي سايه ناروني تا ابديت جاري است
به سراغ من اگر مي اييد نرم و اهسته بياييد ، مبادا كه ترك بردارد چيني نازك تنهايي من
دشت هایی چه فراخ
کوه هایی چه بلند
در گلستانه چه بوی علفی می آمد؟
من در این آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ، ریگی ، لبخندی
پشت هيچستانم
پشت هيچستان جاييست.
پشت هيچستان رگهاي هوا، پر قاصدهاييست
كه خبر ميآرند، از گل واشده دورترين بوته خاك.
آدم اينجا تنهاست
و در اين تنهايي، سايه ناروني تا ابديت جاريست.
به سراغ من اگر ميآييد،
نرم و آهسته بياييد، مبادا كه ترك بردارد
چيني نازك تنهايي من
من در این آبادی پی چیزی می گشتم
پی خوابی شاید
پی نوری ، ریگی ، لبخندی
کفشهایم کو؟
چه کسی بود صدا زد سهراب؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ
بوی هجرت می آید
بالش من آواز پر چلچله هاست
باید امشب بروم
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم.
هیچ چشمی، عاشقانه به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه مجذوب نشد
هیچ کس زاغچه ای را سر یک مزرعه جدی نگرفت
باید امشب بروم
باید امشب چمدانی را
که به اندازه پیراهن تنهایی من جا دارد، بردارم و به سمتی بروم که درختان حماسی پیداست
رو به آن وسعت بی واژه که همواره مرا می خواند
یک نفر باز صدا زد: سهراب!
کفش هایم کو؟
Credits
Writer(s): Mohammad Shirazi, Sohrab Araghi
Lyrics powered by www.musixmatch.com
Link
Other Album Tracks
© 2024 All rights reserved. Rockol.com S.r.l. Website image policy
Rockol
- Rockol only uses images and photos made available for promotional purposes (“for press use”) by record companies, artist managements and p.r. agencies.
- Said images are used to exert a right to report and a finality of the criticism, in a degraded mode compliant to copyright laws, and exclusively inclosed in our own informative content.
- Only non-exclusive images addressed to newspaper use and, in general, copyright-free are accepted.
- Live photos are published when licensed by photographers whose copyright is quoted.
- Rockol is available to pay the right holder a fair fee should a published image’s author be unknown at the time of publishing.
Feedback
Please immediately report the presence of images possibly not compliant with the above cases so as to quickly verify an improper use: where confirmed, we would immediately proceed to their removal.