Saghi Nameh

هر شب من و دل تا سحر در گوشه ي ويرانه ها
داريم از ديوانگى با يكدگر افسانه ها
اندر شمار بيدلان در حلقه ي بىحاصلان
نى در حساب عاقلان نى در خور فرزانه ها
از مى زده سر جوش ها از پند بسته گوشه ها
پيوسته با بىهوش ها خو كرده با ديوانه ها
از خانمان آواره ها در دو جهان بيكاره ها
از درد و غم بيمارها، از عقل و دين بيگانه ها
از سينه برده كينه ها، آيينه كرده سينه ها
ديده در آن آيينه ها، عكس رخ جانانه ها
سنگ ملامت خورده ها، از كودكان آزرده ها
دل زنده ها، تن مرده ها، فرزانه ها، ديوانه ها
ببريده خويش از خويشتن، بگسيخته از ما و من
كرده سفرها در وطن اندر درون خانه ها
نى در پى انديشه ها، نى در خيال پيشه ها
چون شيرها در بيشه ها، چون مورها در لانه ها
چون گل فروزان در چمن، چون شمع سوزان در لگن
بر گردشان صد انجمن، پر سوخته پروانه ها
رخشان چو ماه و مشترى، زين گنبد نيلوفرى
تابان چو مهر خاورى، از روزن كاشانه ها
مست از مىِ ميناىِ دل، بنهاده سر در پاى دل
آورده از درياى دل، بيرون بسى دردانه ها
گاهى ستاده چون كدو، از مى لبالب تا گلو
گاهى فتاده چون سبو لب بر لب پيمانه ها



Credits
Writer(s): Habibollah Badiee
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link