Soale

چرخ و فلك رو گارى سواله
كف خونه اى كه نميده بو قالى سواله
تو دوراهى لفظ توراهى سواله
زمين پاك تو قاب تو جوبا ريخت زباله
تعارفه شعاره توضيح نميخوام دوباره
كوته فكر جواب و طولانيش سواله
طبيعت خواسته دوستى تو دورى باشه
اونى كه تو شأن اين رودا نيست گداره
مامان گفت آفرين و بافت سريع
يه كلاه با كاموا و دوتا ميل بافتنى
از رو كنجكاويم گره هارو شكافتم
اين سوالا چيه كه ميزنه آدمو صاف زمين؟
ناخونا خوشى بود
خوشى و جوييدم
نمك گير كرده خنده هاى شيرينت
اصلا يه طورى ام خودمو به تو لو ميدم
قفل درا تو جيبت چيه جاى كيليدت؟
جواب كرد سوالامو حالامو
گفت به پرات دست نزدم زد بالامو
از خوده حواس پرت ترم و ترس باهامو
بايد بخوابم رو زمين اما از بالا پل
گفت تكون نده پاتو تا بنداتو ببندم
بابا سرش پايين بود و پاپيونى بست
سوالمه عيبِ گره كورامو بفهمم
از درد از پاش ، كمر ، تا پيشونيشو بست
سواله بعده زردى ذغاله چرا
چهار پا بده اما بدترش دوپاء
كى ميدونه كجاء ناكجا آباد
خداء صاحبِ چرخه وعده دست شماء
ترس از منه كه خار تو پاسِ گلاء
عمل با حرف دوتا مطلب جداء
كاسبى كه دستاش خاكى نشه خماره
جاى فيلتر سيگارا چرا لا آجراء
من بى نسيبم از نديدن ، يا نابينا از ديدنش؟
ناشنوا از شنيدنش؟
تا يكى ميخوره زمين ميرن بديدنش
فكر قلم شده پاشو داده به ميهنش
مينويسى خالى شى
حفظ ميكنى بمونه؟
چى ثابت بشه چى بشه باب؟
كلماتو ساختن باد نكنه گلوت آب بزن كه حل شدنى نيست با داد
كل سكانس و خراب كنى كات نميخوره پاك نميشه نميارن به جات
انتظارِ رشد ندارم از لال كردن بچه ها تو فضاى مريض شاد

ازين بالا شهرارو ميبينم
همه حرفاتو ميگيرم
هرچى گذاشتى يا خرج كردى بدون كم و كسرى اى قبضاتو ميبينن
از صداى پاى توى گل
تا گير بودن تو بندِ سه گره ى ريل
همه تاوانا ميده بود دل
خودم ريشه ميشم خودم برگامو ميميرم

وقتى پيگير ميشى به خيلى از جوابا ميرسى
ولى يه سوالايى هميشه سواله
هميشه سوال ميمونه