چنین گفت زرتشت

مرا برنده خوانده ای؟
مرا برنده خوانده ای؟
شکست خورده خوان مرا
که از سپاه غم شکست دیده ام بسی
شکست خورده خوان مرا!
شکست خورده خوان مرا!
که این دد سیه به عمق سینه ام نشسته و
چراغ هر امید را
ز نطفه می کند خفه
به چهره ام نگر که چون گسسته تار و پود آن ز یکدگر
به روز تیره ام نگر
ز بی کسی پناه برده ام به گوشه ای و بی پناه مانده ام
به شام ساکتم نگر
که نای هیچ نی زنی
مرا نکرده دور از این دیار و هیچ مرهمی
نبوده روی زخم من
به خنده ی شکست نقش بسته بر لبم نگر
که چون شده
همیشه همنشین من

مرا برنده خوانده ای؟
مرا برنده خوانده ای؟
شکست خورده خوان مرا
که از سپاه غم شکست دیده ام بسی
شکست خورده خوان مرا!
شکست خورده خوان مرا!
که این دد سیه به عمق سینه ام نشسته و
چراغ هر امید را
ز نطفه می کند خفه



Credits
Writer(s): M. Reza Shayesteh, Mohammadreza Shayestehkhou
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link