Shamo Parvaneh

شبی یاد دارم که چشمم نخفت
شنیدم که پروانه با شمع گفت
که من عاشقم گر بسوزم رواست
تو را گریه و سوز و زاری چراست

بگفت ای هوادار مسکین من
برفت انگبین یار
برفت انگبین یار شیرین من

چو شیرینی از من به در می رود
چو فرهادم آتش به سر می رود
همی گفت و هر لحظه سیلاب درد
فرو می دویدش به رخسار زرد

تو بگریزی از پیش یک شعله خام
من استاده ام تا بسوزم تمام
تو را آتش عشق اگر پر بسوخت
مرا بین که از پای تا سر بسوخت
مرا بین که از پای
مرا بین که از پای تا سر بسوخت



Credits
Writer(s): Traditional
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link