Khodaya

دلم بيمار عشقت شد مي دوني
تو اين راز و تو چشمونم مي خوني
منم عاشق، منم ديوانه ي تو
تو قدر عشق پاکم رو ندوني
دل بلا شد مبتلا شد، غرق خون اي خدا
هي بلا سرش مياد، چون بي زبونه اي خدا
دل بلا شد مبتلا شد، غرق خون اي خدا
هي بلا سرش مياد، چون بي زبونه اي خدا
دلم ديگه غرورش رو شکسته
شکسته دل به زير پات نشسته
خدا مي دونه دل تو اين زمونه
به جز تو با کسي عهدي نبسته
دل بلا شد مبتلا شد، غرق خون اي خدا
هي بلا سرش مياد، چون بي زبونه اي خدا
دل بلا شد مبتلا شد، غرق خون اي خدا
هي بلا سرش مياد، چون بي زبونه اي خدا
خدايا جام دل، لبريزه در دل
نگاش بيگانه با من، سرده سرده
به زانوي غم اکنون سر گذارم
رخم از درد و محنت زرده زرده
دل بلا شد مبتلا شد، غرق خونِ اي خدا
هي بلا سرش مياد، چون بي زبونه اي خدا
دل بلا شد مبتلا شد، غرق خونِ اي خدا
هي بلا سرش مياد، چون بي زبونه اي خدا



Credits
Writer(s): Raam
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link