Cup of Jamshid

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

بی دلی در همه احوال خدا با او بود
او نمیدیدش و از دور خدایا می کرد

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

مشکل خویش بر پیر مغان بردم دوش
کو به تایید نظر حل معما می کرد
دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست
و اندر آن آینه صد گونه تماشا می کرد

گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
فیض روح القدس ار باز مدد فرماید
دیگران هم بکنند آن چه مسیحا می کرد

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می کرد

گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم
گفت آن روز که این گنبد مینا می کرد
گفتمش سلسله زلف بتان از پی چیست
گفت حافظ گله ای از دل شیدا می کرد
گفت حافظ گله ای از دل شیدا می کرد

سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد
آن چه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد
گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است
طلب از گمشدگان لب دریا می کرد



Credits
Writer(s): Farzin Farhadi
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link