Sarbaze Vatan

با دست بسته با پای خسته پشت حصار
همچون شهیدان در مسلخ جان بر سر دار
صد جان تشنه با تیغ و دشنه مانده به بند
عریانتر از دشت تنهاتر از باد پای قرار
هر جا رود دل از تو امان ندارد
مجنون تو پا بر سر جان باز آرد

آزاده ام هر چه جان را، در بند و بلا پسندید
خود غیر تو را نبیند، چشمی که تو اشک ببندید
دلداده تو چه نالد، از عشق تو و خیالت
با گریه او بگریی، با خنده او بخندی

افتادم اگر در بندو تو را از من اثری نیابد
دل خسته مشو سرباز وطن برگشتو سری نیامد
آن را که خبر شد از غم عشق از او خبری نیامد



Credits
Writer(s): Abdoljabbar Kakaei, Mohammad Esfahani
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link