Bi Peygard

این شعر، بی پیگرد آمد
کلی معطل کرد، آمد
با حرص، این حسِ رومانتیک
در واژه را حل کرد، آمد
یک دوست، من دیدم که غم را
خشمِ مسلسل کرد، آمد
وآن دیگری اندوه را بُرد
با کین مبدل کرد، آمد
این جمع اعصابِ عدو را
اینگونه مختل کرد، آمد
هر زخم بر تن داشت لیسید
با خنده سمبل کرد، آمد
از عمد، شهد زندگی را
بر خویش حنظل کرد، آمد
قافیه را با درد، نو کرد
خود را مجسل کرد، آمد
پس شعر، بی پیگرد آمد
دیوانه ام می کرد، آمد
از رنج یکسر قصه می گفت
طوری که قلبم درد آمد
از آن جوان که سرخ خواند و
با رنگ و رویی زرد آمد
او رفت وآمد داشت با مرگ
تا سفره را گسترد، آمد

مرد و زنش فرقی نمی کرد
زن بود او یا مرد، آمد
هر چه گلوله بی امان گفت
"بس کن! برو! برگرد!" آمد
می گفت این رزمی ست تا اوج
با چهره ای پُرگرد آمد
آنگاه با همسایه اش عشق
با خنده تا پاگرد آمد
خود را تکاند
و گفت "فعلا"
جانم به لب آورد، آمد



Credits
Writer(s): Rouzbeh Emad
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link