Raze Nahani

گفتا که می توانی،
این راه تا نهایت؟
گفتم که با تو هستم،
دارم اگر لیاقت
گفتا چه شرط باشد،
در کار دل سپردن؟
گفتم که خون یاران،
بر عهد من ضمانت
گفتا که تو از حادثه ی عشق چه دانی؟
گفتم ز تو آموختم این راز نهانی
گفتا که به دور از تب میدان بلا باش
گفتم که به دور است ز ما حاشیه مانی
ای برادر ای برادر
ای سراپا عشق و باور
با تو هستم تا به آخر
از تو دارم اعتبارم
ای همیشه در کنارم
در پی ات من رهسپارم

گفتا چرا نهادی،
پا در مسیر خون بار؟
گفتم که تا بگیرم،
سهمی از آن امانت
گفتا که تیر و دشنه،
از هر طرف ببارد
گفتم که از تو دارم،
تن پوشی از شجاعت
گفتا که حریف است و کمین های نهانی
گفتم چه غم از هرزه گیاهان خزانی
گفتا که زند طعنه به آن موی سپیدت
گفتم ز تو نوشیده ام اکسیر جوانی
ای برادر ای برادر
ای سراپا عشق و باور
با تو هستم تا به آخر
از تو دارم اعتبارم
ای همیشه در کنارم
در پی ات من رهسپارم



Credits
Writer(s): Rouzbeh Emad
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link