Sange Sabor
پرنده توی ابر آسمون دلم گیر کرده کاشکی آفتاب در نیاد
کاشکی هیچوقت این داستان سر نیاد
بدوه سمتش و پاهام تن نخواد
گل سنگای صبوریامه آخه
بودنای توی کل نبودیامه
خلوت شکون غم درونیامه
مرهم زخما و کل کبودیامه
خدا قلبمو شکوند تا روحمو نجات بده
پاهامو خشت میکنم میدم به جاده دل و
شیش تا تا گیر صیاد بمونه
به دور از این سیاره بخونه پرده هارو
ببین کسی نمی فهمه این جا حال مارو
توی بطنام بمون تا میخوای سرصدا کنن
چون گوش من بازه واسه حرف زدنات
اصلا هیچی نگو، تو فقط نگاه کن ببین
چطوری زمین و به زمان میدوزم تا که
همه آدما بدونن از حال به دورم راهِ.
دورو میرم آخه خسته تر از بقیه ام
و روی قدمام مهر امان بکوبم آخه
و این ماه که شب میمونه سنگ صبور دلاست
و خورشیده، نور میده، قاتل ستاره هاست
هی تویی که واستادی روبروم
صدامو گوش بده با من خواطره بساز
این دنیا فانیه، تو ملکه ی قصرم
با توام گرمی دستای سردم
این بار بنویس تو یه دل پر از من
چون فقط من و تو موندیم، پرده هارو کندم
حرف بزن، بگو که آیینه هارو بشکنم و
از تموم دردا و بیراهه ها بگذرم تا
خوابم نبره، صدا شهرزادو بشنوم
هزار هزار میدم، تو باش تو امشبم
آخه من هنوزم اون پسر کورم که به ضرب و زورم
شده عصارو میگیره از خیلیا
روز خوب من و تو که با پا خودش نمیاد و
بچین غلط و میگن رسیدن و نمی خواد
علفای هرز دارن گلامونو میکنن
این زمین بی هدفو میکننش بی طرف
قفسا نگاهای مردم نه تادیب
از تغییر میترسن، نه تحقیر، نه زنجیر
روزگار که چرخیدن و باهاشون نچرخید
چون چهره های زمونه بیشتر از آدماشن
پیچیده میگن، دوست دارن ساده باشن
دروغاشم صادقانه است، عاشقانه است اشک ببینن
میفهمن زندن با زجر کشیدن و
همه کاری میکنن فقط تو قبر نمیرن و
همه رویاهای آدمامون قهوه ای ان و
چه قدر سردیم
بخندیم یه کم، من خودم زنده ام با خندیدن دلم
و دنیامه عینش من درد درارم و اون بکنه غیبش
کسی نمی فهمه ولی یه چی تو این شعره
وصلم میکنم به دنیای سایه ها
تا شهر مرده هارو ببینم (تو کابوسای بیداریم) تو کابوسای بیداریم
چون نظم میده نزدیکه مثل رگ به فردام
بهم میگن سربار و تن به سرمای باغبون ندادم
و رشد کردم میون دلغکای طناز
خاکستری بودش و دنیام متروک، بدون آدمای مغرور
ترسو از این که تنهاشون بذارن یه وقت
دوست ندارم فاز ندامت بدم کاش
به تموم غم هاتون حضانت بدن باز
همشونو بخرم به جونم، بمونم...
پشت همین پرده ها و از درد بخونم
فاش نشه راز تنهایی برای کسی و
ته بی کسی همینه بمونی توی قرینه ات
و همیشه سقوط نیستش انتهای پریدن، عجیبن
دوریا، چون دیوار میسازن همه آدما جای پل
تو خوب باش همیشه، بدیارو قانع کن
و هم قدمت بدون اگه میشه علی سالکو
(گل سنگای صبوریامه آخه)
(بودنای توی کل نبودیامه)
(خلوت شکون غم درونیامه)
(مرهم زخما و کل کبودیامه) (کبودیامه، کبودیامه)
کاشکی هیچوقت این داستان سر نیاد
بدوه سمتش و پاهام تن نخواد
گل سنگای صبوریامه آخه
بودنای توی کل نبودیامه
خلوت شکون غم درونیامه
مرهم زخما و کل کبودیامه
خدا قلبمو شکوند تا روحمو نجات بده
پاهامو خشت میکنم میدم به جاده دل و
شیش تا تا گیر صیاد بمونه
به دور از این سیاره بخونه پرده هارو
ببین کسی نمی فهمه این جا حال مارو
توی بطنام بمون تا میخوای سرصدا کنن
چون گوش من بازه واسه حرف زدنات
اصلا هیچی نگو، تو فقط نگاه کن ببین
چطوری زمین و به زمان میدوزم تا که
همه آدما بدونن از حال به دورم راهِ.
دورو میرم آخه خسته تر از بقیه ام
و روی قدمام مهر امان بکوبم آخه
و این ماه که شب میمونه سنگ صبور دلاست
و خورشیده، نور میده، قاتل ستاره هاست
هی تویی که واستادی روبروم
صدامو گوش بده با من خواطره بساز
این دنیا فانیه، تو ملکه ی قصرم
با توام گرمی دستای سردم
این بار بنویس تو یه دل پر از من
چون فقط من و تو موندیم، پرده هارو کندم
حرف بزن، بگو که آیینه هارو بشکنم و
از تموم دردا و بیراهه ها بگذرم تا
خوابم نبره، صدا شهرزادو بشنوم
هزار هزار میدم، تو باش تو امشبم
آخه من هنوزم اون پسر کورم که به ضرب و زورم
شده عصارو میگیره از خیلیا
روز خوب من و تو که با پا خودش نمیاد و
بچین غلط و میگن رسیدن و نمی خواد
علفای هرز دارن گلامونو میکنن
این زمین بی هدفو میکننش بی طرف
قفسا نگاهای مردم نه تادیب
از تغییر میترسن، نه تحقیر، نه زنجیر
روزگار که چرخیدن و باهاشون نچرخید
چون چهره های زمونه بیشتر از آدماشن
پیچیده میگن، دوست دارن ساده باشن
دروغاشم صادقانه است، عاشقانه است اشک ببینن
میفهمن زندن با زجر کشیدن و
همه کاری میکنن فقط تو قبر نمیرن و
همه رویاهای آدمامون قهوه ای ان و
چه قدر سردیم
بخندیم یه کم، من خودم زنده ام با خندیدن دلم
و دنیامه عینش من درد درارم و اون بکنه غیبش
کسی نمی فهمه ولی یه چی تو این شعره
وصلم میکنم به دنیای سایه ها
تا شهر مرده هارو ببینم (تو کابوسای بیداریم) تو کابوسای بیداریم
چون نظم میده نزدیکه مثل رگ به فردام
بهم میگن سربار و تن به سرمای باغبون ندادم
و رشد کردم میون دلغکای طناز
خاکستری بودش و دنیام متروک، بدون آدمای مغرور
ترسو از این که تنهاشون بذارن یه وقت
دوست ندارم فاز ندامت بدم کاش
به تموم غم هاتون حضانت بدن باز
همشونو بخرم به جونم، بمونم...
پشت همین پرده ها و از درد بخونم
فاش نشه راز تنهایی برای کسی و
ته بی کسی همینه بمونی توی قرینه ات
و همیشه سقوط نیستش انتهای پریدن، عجیبن
دوریا، چون دیوار میسازن همه آدما جای پل
تو خوب باش همیشه، بدیارو قانع کن
و هم قدمت بدون اگه میشه علی سالکو
(گل سنگای صبوریامه آخه)
(بودنای توی کل نبودیامه)
(خلوت شکون غم درونیامه)
(مرهم زخما و کل کبودیامه) (کبودیامه، کبودیامه)
Credits
Writer(s): Ali Saleck, Saleck
Lyrics powered by www.musixmatch.com
Link
© 2024 All rights reserved. Rockol.com S.r.l. Website image policy
Rockol
- Rockol only uses images and photos made available for promotional purposes (“for press use”) by record companies, artist managements and p.r. agencies.
- Said images are used to exert a right to report and a finality of the criticism, in a degraded mode compliant to copyright laws, and exclusively inclosed in our own informative content.
- Only non-exclusive images addressed to newspaper use and, in general, copyright-free are accepted.
- Live photos are published when licensed by photographers whose copyright is quoted.
- Rockol is available to pay the right holder a fair fee should a published image’s author be unknown at the time of publishing.
Feedback
Please immediately report the presence of images possibly not compliant with the above cases so as to quickly verify an improper use: where confirmed, we would immediately proceed to their removal.