Maskh

خاک گرفته چهره خسته شهر و اهلشو
مدفون همه زیر غبار، چشم نمی بینه چشو
ترس گرفته دامن این شهر طاعون زده رو
خواب بریده همت این قوم افیون زده رو
یک روز دیگه شب شدن، نهایت دلواپسی
تشنه به خون همدیگه ان ، لبخند نمی زنه کسی
ریشه دوونده بددلی تو رگ و پوست آدما
همخونا باهم دشمنن، دشمنی دوست آدما
ّّمی خوام باد بخوره به صورتم
بذار بارون بیاد بشورتم
باید سیراب شه این شوره زار
باید پاک شه از چرک و غبار
ّّبذار باد بخوره به صورتم
بذار بارون بیاد بشورتم
باید سیراب شه این شوره زار
شاید گل بدن این همه بوته خار
مسخ شدیم ما همگی ، دست از تقلا کشیدیم
سوختن آبادی مونو به دست کفتارا دیدیم
تا کی نفس کشیدن آغشته با طعم اسید
باید از این روزا گذشت تا که به فرداها رسید
کاشکی بباری آسمون رو تن این خسته دیار
بیا، بیا به فال ما، به حال و روز ما ببار
بذار باد بخوره به صورتم
بذار بارون بیاد بشورتم
باید سیراب شه این شوره زار
باید پاک شه از چرک و غبار
بذار باد بخوره به صورتت
بذار بارون بیاد بشورتت
باید سیراب شه این شوره زار
شاید گل بدن این همه بوته خار



Credits
Writer(s): Mehran Aminian
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link