Ghalandar

ای دل مرا اندیشه کن
یه جا بمان و ریشه کن
عاشقی آتش زده بر جان من بلوا مکن

گفتمت یکبار سوزی بار دوم ترس کن
اندکی بر محضر عارف نشستن پیشه کن

گفتمت عاقل شدی، آسوده گردد حال من
دیدمت ای وای عجب، قلندری در سینه شو
گفتمت عاقل شدی، آسوده گردد حال من
دیدمت ای وای عجب، قلندری در سینه شو

دل بگفتم رسم من این است
بشکنم گنج تو این است
من بسوزم من بسازم که انالحق من این است
عاقبت یک روز مرا بنده ی عقلت میکنی
ساده تر با این اهالی رفت و آمد میکنی

گفتمت عاقل شدی، آسوده گردد حال من
دیدمت ای وای عجب، قلندری در سینه شو
گفتمت عاقل شدی، آسوده گردد حال من
دیدمت ای وای عجب، قلندری در سینه شو



Credits
Writer(s): Hamed Nikpay
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link