Havaye To

به هوای تو من
تو خیال خودم
بی تو پرسه زدم
منو برد به همان شبی که به چشای تو زل می زدم
من به دنیای تو با این احساس ناب عادت کردم
عادت کردم
بعد از آن شب سرد هر نگاه تو را عبادت کردم
(عبادت کردم)

آه که نبودت به من آتش جان زد
سوختم از این عشق که تو را بی وفا کرد
من شدم آن کس که روم پی مستی
قلب مرا تو شکستی
دل به تو دادم که غمم برهانی
نشوی تو همان کس که به درد بکشانی
کاش که شود باز که یه روز تو بیایی و بمانی (بمانی)

حال که دگر که مرا تو نخواهی
تو بگو چه کنم که هوایت برهد ز سرم
تو ندانی که خود که تمام منی
تو همانی که من نتوانم از یاد ببرم

بعد از آن همه زخم که به جان من افتاد
تو به تسکین دل یار دگر بودی
من به جان بخریدم که بمیرم و اما
برسی به کسی که به آن دل داده بودی
دل داده بودی
دل داده بودی

آه که نبودت به من آتش جان زد
سوختم از این عشق که تو را بی وفا کرد
من شدم آن کس که روم پی مستی
قلب مرا تو شکستی
دل به تو دادم که غمم برهانی
نشوی تو همان کس که به درد بکشانی
کاش که شود باز که یه روز تو بیایی و بمانی (بمانی)

فرزاد فرخ



Credits
Writer(s): Farzad Farrokh, Amir Hedayatzadeh
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link