Saghi

تا بر درِ میخانه از ناله نیفتادم
بازآ و برس یکدم ساقی تو به فریادم
بازآ و برس یکدم ساقی تو به فریادم

چون برگ خزان زردم می لرزم ومی گردم
با دورِ زمان بی دوست بنگر که چه سان کردم
با دورِ زمان بی دوست بنگر که چه سان کردم

بر جان و دلم عشقش شرری زد که ندانی
دانی غم او در چشم من اَرزد به جهانی
ساقی تو بیا کنار دل بنشین
با یاد رخش به باده ی نوشین غم ببر از دل
شاید بنَهی به سینه مرحم
آسوده کنی ز ناله یکدم این دل غافل این دل غافل

ساغرها را از می پر می سازی تا کی؟
سوزم از این آتشِ جان دل پریشان و نگران

با این غم افزایی ساقی کی می آیی؟
مانده ام با عشق و جنون در دل بیداد زمان ای دوست

تو بیا که از این میخانه برون بخدا نروم
تا دلارامی برسد ساقی و جامی برسد ساقی و جامی
که فتاده چنین در دام جنون به کجا بروم
تا دلارامی برسد ساقی و جامی برسد ساقی و جامی

تا بر درِ میخانه از ناله نیفتادم
بازآ و برس یکدم ساقی تو به فریادم
بازآ و برس یکدم ساقی تو به فریادم



Credits
Writer(s): Abbas Azad
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link