Zibatarin Mard-E Roozgar-E Gozashteh

زیباترین مرد روزگار گذشته
با شیارهای عمیق زمان
بر گونههایش
مردی که نیم جگرش را
هدیه به اندوه ناگوارش کرد
وحشت در جانش نشسته بود از سر آغاز
اما سر نترسش
پاسخ هر مهربانی کوچک را درنگ نکرد
دانۀ یأسی که در سینه داشت
در کنج انزوایش جوانه زد
و میان شقایقها گل داد
ستارهای که اکنون نگاهش میکنم
به سالیان دراز سوخته است
آخرین ذره جانش را افروخته است
و باد دیوانه اینک
الواح غبارآلودۀ گور را
میروبد



Credits
Writer(s): Ashkan Khamsehpour
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link