Zendani

نوشتم
از قصه های تاریک
از باد پر از کینه که از بین موهات بارید
از تلخی نویسای پر از غصه توی قلبم
از آخرین قطره نگاهی که به چشمام تابید
بستم دفتر رزمم که تن در این نبرد کافیست
تیزی در دو چشمان پر از هیزی او کافیست
من در کلاس شکنجه روح تربیت شدم
کم انتظار بکش از ذهن شرحه شرحه تا بیخ
از تاریخ درسی نگیرد او
زیرا هر نَفَس در نَفس بی باکیِ او جاریست
از پاکی دوری می خَرَد هر دَم
با هر قدمی نرمین، زیباپا به رَه تاریک
در رگ در پیِ مرگم، گذر کردم از این بندر
ژولیده صفت گردم که در بند تن دردم
من زندانیِ اویم، او نقشیست در این روحم
با مرگ در تکاپو ام، تا نبض در تنم جاریست



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link