Mohmal Bafi

سکوت ، قاتل نفس
صدا حبسه ، سینه یه قفس
پر از حرف ولی گنگ و بی صدا
خط خطی کاغذ و تموم سعیا عبث
کجان روزای قدیم؟
کی ازحس و فکر و شعر و عشق خالی شدیم؟
ببین چطوری رویاهای دیروزت
مث شمع آب می شه وکم کم می سوزه
مغزم ازاین همه فکرا پره
که از تو مث زالو داره منو می خوره
اگه خالی نکنم این بغضو رو ورق
مثل حناق می گیره نفسمو می بره
درد من دیگه نمی گنجه تو وزن و قافیه
من مثل انبار باروتم، یه شعله کافیه
توی این گنداب دنیا غرق و گفتن از امید
دیگه اسمش شاعری نیست ، مهمل بافیه!
درد من دیگه نمی گنجه تو وزن و قافیه
من مثل انبار باروتم، یه شعله کافیه
توی این گنداب دنیا غرق و گفتن از امید
دیگه اسمش شاعری نیست ، مهمل بافیه!



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link