Sheyda

من اگر محو تو و دیوانه ی رویت نباشم
پس چه باشم؟
من کجا رَستن کجا دربند گیسویت نباشم
پس چه باشم؟
آسمان ها را به دور اندازم از اوجی که با جانت چشیدم
ساز و آوازم کجا من با صدای قلب پاکت پرکشیدم
در خموشی رد نوری ست
کار و بار دل صبوری ست
دل به فردا می سپارم
ماه من که گفته سهممان همیشه دوری ست؟
من با چشمان تو دریا را فهمیدم
ساحل ها را مست از شوق دیدار رویت رقصیدم
تنها با یاد تو رویا در من جان می گیرد
تنها با یاد تو کابوس تاریکی ها می میرد
زیر و رو کن دفترم را
یک غزل بی ردی از شوقت نیابی
می نویسم از تو دریا
از تو که هر لحظه انکار سرابی
ای رها تر از رها تر
دل نجُست از گنج مهرت پرُ بها تر
دست گردون خواهد آورد
آن دمی را که فراق آید به آخر
من با چشمان تو دریا را فهمیدم
ساحل ها را مست از شوق دیدار رویت رقصیدم
تنها با یاد تو رویا در من جان می گیرد
تنها با یاد تو کابوس تاریکی ها می میرد



Credits
Writer(s): Ashkan Abron
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link