Sardard

حبسی توی شغل قبلیت
فردا هم عین دیروزه تو یه لباس جدید
پشت میز میشینی با یه سردرد شدید
و خدا خدا میکنی بچرخه عقربه ساعت

غرق میشی تو چهاردیواری
سردردت بدتر میشه وقتی که تا صبح بیداری
صبح تا شب میکنی جون که یکم نون بیاری
با خودت فکر میکنی که همینه زندگی شاید

روز به روز دردت بدتر میشه
و گوسفندای دورت فقط میخندن به ریشت
بهت میگن: کجای کاری تازه اولشه
نمک زندگیه درد و تو هم عادت کنی باید.

کیلو کیلو میبلعی قرص حالا
ولی نمیخوابه دردت با این آت آشغالا
با خودت میگی: مگه کسی هست اون بالا؟
و فریاد میزنی که خدا بشنوه شاید

سرتو میگیری بالا
چشما دوخته به ابرها
هیشکی نمیفهمه حرفتو
دردت شدیدتر میشه کم کم
جاتو میگیره نم نم
یادت میره اسمتو

سرتو میگیری بالا
مردن ترس و رویاهات
میخندی وقتی میخندن
مسخ پوچی ان مغزها
توی صف کشتارگاه
همه حیوونا باهم میرقصن

سرتو میگیری بالا
چشما دوخته به ابرها
هیشکی نمیفهمه حرفتو
دردت شدیدتر میشه کم کم
جاتو میگیره نم نم
یادت میره اسمتو

سرتو میگیری بالا
مردن ترس و رویاهات
میخندی وقتی میخندن
مسخ پوچی ان مغزها
توی صف کشتارگاه
همه حیوونا باهم میرقصن



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link