Behkhod Residan

به خود رسیدن
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
بی تو برای شاعری واژه خبر نمیشود
بغض دوباره دیدنت از تو به در نمیشود
فکر رسیدن به تو فکر رسیدن به من
از تو به خود رسیده ام این که سفر نمیشود
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
دلم اگر به دست تو به نیزه ای نشان شود
برای زخم نیزه ات سینه سپر نمیشود
صبوری و تحملم همیشه پشت شیشه ها
پنجره جز به بغض تو ابری و تر نمیشود
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود

صبور خوب خانگی شریک ضجه های من
خنده ی خسته بودنم زنگ خطر نمیشود
حادثه ی یکی شدن حادثه ای تازه نبود
مرد تو جز تو از کسی زیر و زبر نمیشود
به فکر سر سپردنم به اعتماد شانه ات
گریه ی بخشایش من که بی ثمر نمیشود
همیشگی ترین من لاله ی نازنین من
بیا که جز به رنگ تو دگر سحر نمیشود
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
بی همگان به سر شود بی تو به سر نمیشود
داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
ترانه سرا: شهیار قنبری
آهنگ ساز: فرید زولاند
تنظیم: آندرانیک



Credits
Writer(s): Zoland Zoland
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link