Toreh e Zolfan

تا فراز موج گلها،طرهً زلفان رها کن.
ای به هم پیوسته ابرو؛
آهوان دشتها را،
شرم چشمان تو جادو
لحظه ای گیسو بیفشان،
طرهً زلفان رها کن.

نقش تو بود آنکه آن شب،
با نسیم صبحگاهی،
گیسوان تاکها را،
شانه میکرد.

این تو بودی آنکه با من،
لاله ها را بر می افروخت،
در میان کوچه های روشنی،
پیمانه می کرد.

ای نهفته شوکت صدها غزل، در هر نگاهت،
آمد آن دیوانه، آن زندانی چشم سیاهت.

ای پریشانم گرفته،
با پریشانی گیسو،
ای به هم پیوسته ابرو،
طرهً زلفان رها کن.



Credits
Writer(s): Maleki
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link