Dou Kaboutar

روزی من وتو ای جان ، همچون کبوترها
سر می نهادیم با هم در بستر پرها
پرگشاده همره مرغان خوش آواز
گه به کوهستان و گه به صحرا در پرواز
جلوه زندگی را ،در چشم هم میدیدیم
چون به شب میرسیدیم ، کنار هم میآرمیدیم
تا نسیمی میوزید ، آشیانه می لرزید
ما زبیم جان خود ، بر سر هم پر میکشیدیم
اکنون از هم رو گردانیم ، نه من نه تو نمیدانیم
چون شد که آشنا گشتیم ، روز دگر جدا گشتیم
هر کس که دلدار مرا . از من جدا کرد ای خدا
خواهم بسوزانی دلش . سازی ز دلدارش جدا
اکنون ازهم روگردانیم . نه من نه او نمیدانیم
چه شد که آشنا گشتی . روز دگر جدا گشتی



Credits
Writer(s): Viguen Derderian
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link