Mordab

میون يه دشت لخت
زير خورشيد كوير
مونده يه مرداب پير
توى دست خاك اسير
منم اون مرداب پير
از همه دنيا جدام
داغ خورشيد به تنم
زنجيره زمين به پام

من همونم كه يه روز
ميخواستم دريا بشم
ميخواستم بزرگ ترين
درياى دنيا بشم
آرزو داشتم برم
تا به دريا برسم
شب و آتيش بزنم
تا به فردا برسم

اولش چشمه بودم
زير آسمونِ پير
اما از بخت سياه
راهم افتاد به كوير
چشم من به اونجا بود
پشت اون كوه بلند
اما دست سرنوشت
سر رام يه چاله كند

توى چاله افتادم
خاك منو زندونى كرد
آسمونم نباريد
اونم سر گرونى كرد
حالا يه مرداب شدم
يه اسير نيمه جون
يه طرف ميرم تو خاك
يه طرف به آسمون

خورشيد از اون بالاها
زمينم از اين پايين
هى بخارم ميكنن
زندگيم شده همين
با چشام مردنمو
دارم اينجا ميبينم
سرنوشتم همينه
من اسير زمينم

هيچى باقى نيست ازم
قطره هاى آخره
خاك تشنه همينم
داره همراش ميبره
خشك ميشم تموم ميشم
فردا كه خورشيد بياد
شنجامو پر ميكنه
كه مياره دست باد



Credits
Writer(s): Hassan Shamaizadeh
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link