Daveedamo Daveedam (Moj Geran)
به کاروانیان بگو که عشق حرف آخر است
کسی سفر کند که او فقط بر این باور است
مقصد ما دورترین نقطه ی بی نهایت است
عشق که سرلوحه شود، راه سفر سلامت است
این همه ره آمدم پرسه بیهوده بود
خاطر آسوده ام، کاش نیاسوده بود
جامه دریدن نشد حل معمای من
در قدم اولین، راست نبود پای من
در قدم اولین، راست نبود پای من
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
این همه پارو زدم، موج گران بشکنم
موج گرانی شکست، روح و روان و تنم
موج گرانی شکست، روح و روان و تنم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
موج گران خود منم، سازمو خود بشکنم
ره به غلط می روم، گاهی به پس می دوم
یار کنار منو، من همه در فکر یار
مست و خراب تب بازی این روزگار
روز بلند بی ثمر گذشت از سر گذشت
شبی چو شب های دگر گشوده بود بال و پر
با همه خستگی سری به خلوت دلم زدم
تا به سحر نشستم و عشق تو را قلم زدم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
چگونه فریاد نکنم حال که دریا آرام است
شاید که بشنود این ساحل امید که این همه دور نشسته است
چگونه سرخی به رخ نکشم حال که آسمان آبی است
شاید که جلوه کند این رنگ دل باختگی در این سحرگاه سحر آمیز
چگونه نسوزم حال که شعله ای شدم در میان خاکستر خویش
کسی سفر کند که او فقط بر این باور است
مقصد ما دورترین نقطه ی بی نهایت است
عشق که سرلوحه شود، راه سفر سلامت است
این همه ره آمدم پرسه بیهوده بود
خاطر آسوده ام، کاش نیاسوده بود
جامه دریدن نشد حل معمای من
در قدم اولین، راست نبود پای من
در قدم اولین، راست نبود پای من
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
این همه پارو زدم، موج گران بشکنم
موج گرانی شکست، روح و روان و تنم
موج گرانی شکست، روح و روان و تنم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
موج گران خود منم، سازمو خود بشکنم
ره به غلط می روم، گاهی به پس می دوم
یار کنار منو، من همه در فکر یار
مست و خراب تب بازی این روزگار
روز بلند بی ثمر گذشت از سر گذشت
شبی چو شب های دگر گشوده بود بال و پر
با همه خستگی سری به خلوت دلم زدم
تا به سحر نشستم و عشق تو را قلم زدم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
دویدم و دویدم، از تو به خود رسیدم
من از غروب گذشتم، من با سحر دمیدم
چگونه فریاد نکنم حال که دریا آرام است
شاید که بشنود این ساحل امید که این همه دور نشسته است
چگونه سرخی به رخ نکشم حال که آسمان آبی است
شاید که جلوه کند این رنگ دل باختگی در این سحرگاه سحر آمیز
چگونه نسوزم حال که شعله ای شدم در میان خاکستر خویش
Credits
Writer(s): Mansour Jafari
Lyrics powered by www.musixmatch.com
Link
© 2025 All rights reserved. Rockol.com S.r.l. Website image policy
Rockol
- Rockol only uses images and photos made available for promotional purposes (“for press use”) by record companies, artist managements and p.r. agencies.
- Said images are used to exert a right to report and a finality of the criticism, in a degraded mode compliant to copyright laws, and exclusively inclosed in our own informative content.
- Only non-exclusive images addressed to newspaper use and, in general, copyright-free are accepted.
- Live photos are published when licensed by photographers whose copyright is quoted.
- Rockol is available to pay the right holder a fair fee should a published image’s author be unknown at the time of publishing.
Feedback
Please immediately report the presence of images possibly not compliant with the above cases so as to quickly verify an improper use: where confirmed, we would immediately proceed to their removal.