To Nisti

تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست
چگونه عکس تو در برق شیشه ها پیداست
چگونه جای تو در جان زندگی سبز است

تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
چگونه پیچیده است طنین شعر نگاه تو در ترانه من
چگونه می گردد نسیم روح تو در باغ بی جوانه من

چه نیمه شب ها
چه نیمه شب ها که از پاره ای ابر سپید
به روی لوح سپهر
تو را چونان که دلم خواست ساخته ام

تو نیستی که ببینی
چگونه دور از تو
به روی هر چه بر این خانه است
غبار سربی اندوه بال گسترده است

تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
دل رمیده من
به جز یاد تو همه چیز را رها کرده است

دو چشم خسته من در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است

دو چشم خسته من در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است

تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی
تو نیستی که ببینی



Credits
Writer(s): Jalil Andalibi
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link