Simorq: Rudabeh and Zāl

(یکی پادشه بود مهراب نام)
(زبردست و با گنج و گسترده کام)
(به بالا به کردار آزاده سرو)
(به رخ چون بهار و به رفتن تذرو)
(چو آگه شد از کار دستان سام)
(ز کابل بیامد به هنگام بام)
(چو آگه شد از کار دستان سام)
(ز کابل بیامد به هنگام بام)
(یکی نامدار از میان مهان)

چنین گفت با پهلوان جهان
پس پرده او یکی دختر است
که رویش ز خورشید نیکوتر است

ز سر تا به پایش به کردار عاج
به رخ چون بهشت و به بالای ساج
دو چشمش به سان دو نرگس به باغ
مژه تیرگی برده از پر زاغ
بهشتیست سرتاسر آراسته
پر آرایش و رامش و خواسته

برآورد مر زال را دل به جوش
چنان شد کز او رفت آرام و هوش
دل زال یکباره دیوانه گشت
خرد دور شد، عشق فرزانه گشت
بهشتیست سرتاسر آراسته
پر آرایش و رامش و خواسته

(بپرسید سین دخت مهراب را)
(ز خوشاب بگشاد عنّاب را)
(چه مردیست آن پیرسر پور سام)
(همی تخت یاد آیدش یا کُنام)
(بپرسید سین دخت مهراب را)
(ز خوشاب بگشاد عنّاب را)

چنین داد مهراب پاسخ بدوی
که ای سرو سیمین بر ماه روی
(که ای سرو سیمین بر ماه روی)
دل شیر نر دارد و زور پیل
دو دستش به کردار دریای نیل
چو بر گاه باشد زرافشان بود
چو در جنگ باشد سرافشان بود
(سپیدی مویش بزیبد همی)
(تو گویی که دل ها فریبد همی)
سپیدی مویش بزیبد همی
تو گویی که دل ها فریبد همی
چو بشنید رودابه این گفت و گوی
برافروخت، گلنارگون گشت روی

دلش گشت پر آتش از مهر زال
از او دور شد خورد و آرام و هال

که من عاشقی ام چو بحر دمان
از او بر شده موج بر آسمان
پر از مهر زال است روشن دلم
به خواب اندر اندیشه زو نگسلم
دل و جان و هوشم پر از مهر اوست
شب و روزم اندیشه چهر اوست
نه قیصر بخواهم نه خاقان چین
نه از تاجداران ایران زمین

چو خورشید تابنده شد ناپدید
(در حجره بستند و گم شد کلید)
برآمد سیه چشم گلرخ به بام
(چو سرو سهی بر سرش ماه تام)
چو از دور دستان سام سوار
پدید آمد این دختر نامدار
(دو بیجاده بگشاد و آواز داد)
(که شاد آمدی) شاد آمدی ای جوانمرد راد

چو خورشید تابنده شد ناپدید
(در حجره بستند و گم شد کلید)
برآمد سیه چشم گلرخ ببام
(چو سرو سهی بر سرش ماه تام)
چو از دور دستان سام سوار
پدید آمد این دختر نامدار
(دو بیجاده بگشاد و آواز داد)
(که شاد آمدی) شاد آمدی ای جوانمرد راد

کمندی گشاد او ز گیسو بلند (ز گیسو بلند)
که از مشک از آن سان نپیچی کمند (نپیچی کمند)
کمند از رهی بستد و داد خم
بیفکند بالا نزد هیچ دم
(ز دیدنش) رودابه می نارمید
(به دو دیده) در وی همی بنگرید
(دو بیجاده بگشاد و آواز داد)
(که شاد آمدی) شاد آمدی ای جوانمرد راد

(فروغ رخش را که جان برفروخت)
(در او بیش دید و دلش بیش سوخت)
چنین تا سپیده برآمد ز جای
تبیره برآمد ز پرده سرای
تبیره برآمد (تبیره برآمد) ز پرده سرای
ز پرده سرای
(سیمرغ)
نیکی (راستی)
سیما، کاستی
نیکی (نیکی)، نیکی، راستی



Credits
Writer(s): Hamid Motebassem
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link