Baraye Tou Mimiram

منم آن که برای تو می میرم
نفسم ز خیال تو می گیرم
تویی آن که بهانه فردایی
تویی آن که جمال سرا پایی

موج بی آرامم
اشک بی فرجامم
خسته از خویشم
بی تو من می میرم
بی خبر بگذاری
گر از این بیشم

چه کنم با تو اگر
که مدارا نکنم
چه کنم در غم تو
به تو حاشا نکنم
چه بگویم که مرا
نبود ذوق سخن
به که گویم که دلم
شده بی تو مونس من

من و خسته ز خود بودن
من و بی تو نیاسودن
من و این همه تنهایی
غم عشق و شکیبایی
تویی آن که بهانه فردایی
تویی آن که جمال سرا پایی
منم آن که برای تو می میرم
نفسم ز خیال تو می گیرم

چه کنم با تو اگر
که مدارا نکنم
چه کنم در غم تو
به تو حاشا نکنم
چه بگویم که مرا
نبود ذوق سخن
به که گویم که دلم
شده بی تو مونس من

من و خسته ز خود بودن
من و بی تو نیاسودن
من و این همه تنهایی
غم عشق و شکیبایی
تویی آن که بهانه فردایی
تویی آن که جمال سراپایی
منم آن که برای تو می میرم
نفسم ز خیال تو می گیرم

چه کنم با تو اگر
که مدارا نکنم
چه کنم در غم تو
به تو حاشا نکنم
چه بگویم که مرا
نبود ذوق سخن
به که گویم که دلم
شده بی تو مونس من
به که گویم که دلم
شده بی تو مونس من



Credits
Writer(s): Tajvidi Tajvidi
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link