Afsoongar

سیمین بری گل پیکری آری
از ماه و گل زیبا تری آری
همچون پری افسون گری آری
دیوانه رویت منم چه خواهی دگر از من
سرگشته گویت منم نداری خبر از من
هر شب که مه در آسمان گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان
که با من چه ها کردی
به جانم چه ها کردی

هر شب که مه در آسمان گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان که با من چه ها کردی
به جانم چه ها کرد
هم جان و هم جانانه ای اما
در دلبری افسانه ای اما
اما ز من بیگانه ای اما
دیوانه ام خواهی چرا تو ای آفت دلها
آزرده ام خواهی چرا تو ای آفت جانها

سیمین بری گل پیکری آری
از ماه و گل زیبا تری آری
همچون پری افسون گری آری
دیوانه رویت منم چه خواهی دگر از من
سرگشته گویت منم نداری خبر از من
هر شب که مه در آسمان گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان
که با من چه ها کردی
به جانم چه ها کردی

هر شب که مه در آسمان گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان
که با من چه ها کردی
به جانم چه ها کردی
هم جان و هم جانانه ای اما
در دلبری افسانه ای اما
اما ز من بیگانه ای اما
دیوانه ام خواهی چرا تو ای آفت دلها
آزرده ام خواهی چرا تو ای آفت جانها
...



Credits
Writer(s): Cheshmazar Cheshmazar
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link