Divar
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم.
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما.
یک عمر نمیدیدم در خویش چهها داریم.
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را.
تیغیم و نمیبریم ابریــم و نمیباریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب.
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم.
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهاست.
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما.
یک عمر نمیدیدم در خویش چهها داریم.
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را.
تیغیم و نمیبریم ابریــم و نمیباریم.
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب.
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته.
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم.
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما.
یک عمر نمیدیدم در خویش چهها داریم.
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را.
تیغیم و نمیبریم ابریــم و نمیباریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب.
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم.
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهاست.
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما.
یک عمر نمیدیدم در خویش چهها داریم.
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را.
تیغیم و نمیبریم ابریــم و نمیباریم.
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب.
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته.
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم.
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما.
یک عمر نمیدیدم در خویش چهها داریم.
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را.
تیغیم و نمیبریم ابریــم و نمیباریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب.
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم.
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهاست.
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما.
یک عمر نمیدیدم در خویش چهها داریم.
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را.
تیغیم و نمیبریم ابریــم و نمیباریم.
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب.
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته.
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم.
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما.
یک عمر نمیدیدم در خویش چهها داریم.
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را.
تیغیم و نمیبریم ابریــم و نمیباریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب.
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم.
دوران شکوه باغ از خاطرمان رفتهاست.
امروز که صف در صف خشکیده و بیباریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
تشویش هزار آیا وسواس هزار اما.
یک عمر نمیدیدم در خویش چهها داریم.
دردا که هدر دادیم آن ذات گرامی را.
تیغیم و نمیبریم ابریــم و نمیباریم.
ما خویش ندانستیم بیداریمان از خواب.
گفتند که بیدارید گفتیم که بیداریم.
من راه تو را بسته تو راه مرا بسته.
امید رهایی نیست وقتی همه دیواریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
هنگامه حیرانی است خود را به که بسپاریم.
از زمزمه دلتنگیم از همهمه بیزاریم.
نه طاقت خاموشی نه میل سخن داریم.
آوار پریشانی است رو سوی چه بگریزیم.
Credits
Writer(s): Parviz Maghsadi
Lyrics powered by www.musixmatch.com
Link
Other Album Tracks
© 2024 All rights reserved. Rockol.com S.r.l. Website image policy
Rockol
- Rockol only uses images and photos made available for promotional purposes (“for press use”) by record companies, artist managements and p.r. agencies.
- Said images are used to exert a right to report and a finality of the criticism, in a degraded mode compliant to copyright laws, and exclusively inclosed in our own informative content.
- Only non-exclusive images addressed to newspaper use and, in general, copyright-free are accepted.
- Live photos are published when licensed by photographers whose copyright is quoted.
- Rockol is available to pay the right holder a fair fee should a published image’s author be unknown at the time of publishing.
Feedback
Please immediately report the presence of images possibly not compliant with the above cases so as to quickly verify an improper use: where confirmed, we would immediately proceed to their removal.