Harfe Akhar Ra Bezan

غمینم و تنها، به خلوت شب ها
شکسته دلم را، جدایی تو
چو شعله لرزان، چو آتش سوزان
شرر زده بر جان، جدایی تو
نه برق امیدی، نه نور نویدی
نه صبح سفیدی در این شب غم
به جان زده آذر، فراق تو دیگر
دلم شده یک سر لبالب غم

عشق تو شد چون دام بلا
کرده پریشان حال مرا
چه چاره کنم با جدایی تو
عشق تو شد چون دام بلا
کرده پریشان حال مرا
چه چاره کنم با جدایی تو

در آتش آهم، دو دیده به راهم
که بی تو اسیر سکوت شبم
بیا به کنارم، بین شب تارم
بیا که دگر جان بود به لبم

آتشی زده در دل من به خدا
از برای دلم شده درد و بلا
جدایی تو

نشسته به راه تو دل نگران
بهار جهان بی تو گشته خزان
نه برق امیدی، نه نور نویدی
نه صبح سفیدی در این شب غم
به جان زده آذر، فراق تو دیگر
دلم شده یک سر لبالب غم

غمینم و تنها، به خلوت شب ها
شکسته دلم را، جدایی تو
چو شعله لرزان، چو آتش سوزان
شرر زده بر جان، جدایی تو



Credits
Writer(s): Traditional
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link