Dedicated To You III

چو شیرین تر نمود ای جان مها شور و بلای تو
نهادند جان شیرین را که میسوزد برای تو
چو شیرین تر نمود ای جان مها شور و بلای تو
نهادند جان شیرین را که میسوزد برای تو
روان از تو خجل باشد
دلم را پا به گل باشد
مرا چه جای دل باشد
که دل گشته است جای تو
تو خورشیدی و دل در چه
بتاب از چه به دل گه گه
که میکاهد چو ماه ای مه
به عشق جان فزای تو
به خود مسم به تو زرم
به خود سنگم به تو درم
کمر بستم به عشق اندر به اومید قبای تو
تو خورشیدی و دل در چه
بتاب از چه به دل گه گه
که میکاهد چو ماه ای مه
به عشق جان فزای تو
گرفتم عشق را در بر کله بنهاده ام از سر
منم محتاج و میگویم ز بیخویشی دعای تو
دلا از حد خود مگذر برون کن باد را از سر
به خاک کوی او بنگر ببین صد خونبهای تو
گرفتم عشق را در بر کله بنهاده ام از سر
منم محتاج و میگویم ز بیخویشی دعای تو
ایا تبریز خوش جایم ز شمس الدین به هیهایم
زنم لبیک و میآیم بدان کعبه لقای تو
تو خورشیدی و دل در چه
بتاب از چه به دل گه گه
که میکاهد چو ماه ای مه
به عشق جان فزای تو
چو شیرین تر نمود ای جان



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link