Deli Dar Atash

چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش داده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی، به بادم دادی و شادی
بیا ای شمع تماشا کن، تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
بیا ای شمع تماشا کن
بیا ای شمع تماشا کن

شرارانگیز و طوفانی هوایی در من افتاده است
که همچون حلقه آتش در این گرداب می گردم

به شوق لعل جانبخشی که درمان جهان با اوست
چه طوفان می کند این موج خون
چه طوفان می کند این موج خون
در جان پُردردم، در جان پُردردم

در آن شبهای طوفانی که عالم زیر و رو می شد
نهانی شب چراغ عشق را در سینه پروردم

چه غم دارد ز خاموشی درون شعله پروردم
که صد خورشید آتش داده از خاکستر سردم
به بادم دادی و شادی، به بادم دادی و شادی
بیا ای شمع تماشا کن، تماشا کن
که دشت آسمان دریای آتش گشته از گردم
بیا ای شمع تماشا کن
بیا ای شمع تماشا کن



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link