Man Mast o to Divaneh

من مست و تو دیوانه ، ما را که برد خانه
صد بار تو را گفتم ، کم خور دو سه پیمانه
جانا به خرابات آ ، تا لذت جان بینی
جان را چه خوشی باشد ، بی صحبت جانانه
... ...
از خانه برون رفتم ، مستیم به پیش آمد
در هر نظرش پنهان ، صد گلشن و کاشانه
... ...
چون کشتی بی لنگر ، کژ می شد و مژ می شد
وز حسرت او مرده ، صد عاقل و فرزانه
گفتم ز کجایی تو ، دستی زد و گفت ای جان
نیمیم ز ترکستان ، نیمیم ز فرغانه
... ...
نیمیم ز آب و گل ، نیمیم ز جان و دل
نیمیم لب دریا ، نیمی همه دردانه
گفتم که رفیقی کن ، با من که من از خویشم
گفتا كه بنشناسم ، من خویش ز بیگانه
زاهد بودم ترانه گویم کردی
سرحلقه ی بزم و باده جویم کردی
سجاده نشین با وقاری بودم
بازیچه ی کودکان کویم کردی
من زاهد بیچاره ، گشتم ز خدا غافل
در شهر شدم شهره ،زین پس من و ویرانه
من با تو همی گویم ، کز عشق بلا خیزد
هان ای دل دیوانه ، هشیار شدی یا نه



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link