Yar-E-Delnavaz

زان یار دلنوازم، شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی، بشنو تو این حکایت

رندان تشنه لب را، آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان، رفتند از این ولایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کان جا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را، خون خورد و میپسندی
چشمت به غمزه ما را، خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت
جانا روا نباشد خون ریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت

ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link