In Oblivion

ناگاه نهان رفتم تا گاه فراموشی
آنجا که نهان گفتند اسرار به خاموشی
ناگاه نهان رفتم تا گاه فراموشی
آنجا که نهان گفتند اسرار به خاموشی

از گام چو بیرونم آهنگ دگرگونم
دل گوش بکن می دان آیین هم آغوشی

ناگاه نهان رفتم تا گاه فراموشی
آنجا که نهان گفتند اسرار به خاموشی

من گم شده بحثم از درس برونم هم
این کاسه خالی چون بحری است که مینوشی

ناگاه نهان رفتم تا گاه فراموشی
آنجا که نهان گفتند اسرار به خاموشی

این گام بزن گامی گر پخته و گر خامی
از آب بخاری کو تا بر نزند جوشی
تا بر نکند کوهی فرهادی و اندوهی
شیرین نشود عشقی تن را نرسد هوشی

ناگاه نهان رفتم تا گاه فراموشی
آنجا که نهان گفتند اسرار به خاموشی

مقصد همه آهنگ است خورشید هماهنگ است
از بهر سکون می رو ای گام چه میکوشی

نور است صدا و عالم در خامشی و هر دم
حرفی است که میخواند مستان به فراموشی

ناگاه نهان رفتم تا گاه فراموشی
آنجا که نهان گفتند اسرار به خاموشی

خالی است قدح چون نی از هر دم پی در پی
بی هوش چه میداند هر چشمی و هر گوشی



Credits
Writer(s): Fardin Khalatbari
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link