Darde Moshtarak

(اشک رازی است
لبخند رازی است
عشق رازی است
اشک آن شب، لبخند عشقم بود)

قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
(بشنوی)

یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی

من درد مشترکم، مرا فریاد کن
فریاد کن

(درخت با جنگل سخن می گوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان)
و من با تو سخن می گویم

نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام
و دست هایت با دستان من آشناست

نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لب ها سخن گفته ام
و دست هایت با دستان من آشناست



Credits
Writer(s): Mahyar Alizadeh
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link