Gheseh Goo

اهل هزارویک شبم
از ته قصه ها میام
از زمهریر بی کتاب
از شهر بی صدا میام
دخترخاکسترنشین
این کولی بی سر زمین
فانوس پشت پنجره
در این شب ستاره چین

ای قصه گو،قصه ای بهتر بنویس
فردای نقطه چین واز سربنویس

امشب،شب ضیافت
در قصر یخ،عاج وبلور
میلاد شهزاده ی من
این جا،کنار کوه نور
من بی لباس و بی نفسکنج پر از رنج قفس
برای دستای فقیر
معجزه ی یک بوسه بس
انگار ستاره ای داره
رختم و سوزن می زنه
انگار تو قاب پنجره
کفش بلورین منه
ببین که اسب معجزه
اومده پای پله ها
انگار به خوابم اومده
شهزاده ی عاشق ما
ای قصه گو،قصه ای بهتر بنویس
فردای نقطه چین واز سربنویس



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link