Saghi

بیا ساقی که آن می که خون حیات
از او شد روان در رگ کائنات

به من ده که خورشید رخشان شوم
ز گنج نهان گوهر افشان شوم

بده ساقی آن می که جان بهار
از او جرعه ای خورد و شد پر نگار

به مستی شبی در گلستان بخفت
سحر رنگ و بو گشت و در گل شکفت

بیا ساقی آن می که جان آفرید
به من ده که جان جامه بر تن درید

کجا تن کشد بار هنگامه اش
که او جان جان است و جان جامه اش



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link