Gomshodeh

شب بود و خسته بودم
از زخمه ی جدایی
بی تو نشسته بودم در سوک آشنایی
پیغام خود سپردم تا آورد نسیمت
خون شد دل از غم تو ای بی نشان کجایی
این سوآن سو از تو نشان بپرسم
گاهی از این گاهی از آن بپرسم
ای گمشده نام تو رابر برگ گل ها کنده ام
بانگ تو می آید به گوش از گریه و از خنده ام
تا تو چنین از نام خود در من طنین افکنده ای
من هم طنین از نام تو در روزگار افکنده ام
این سو آن سو از تو نشان بپرسم
گاهی از این گاهی از آن بپرسم
ماندم تنها و بی تو گم شد ترانه هایم
بغضی شد و گره خورد با نام تو صدایم
بین من و تو اکنون دریا و کوه و هامون
بی من تو در کجایی من بی تو در کجایم
گرچه سویم راه سفر نگیری
از من حتی دیگر خبر نگیری
این سو آن سو از تو نشان بپرسم
گاهی از این گاهی از آن بپرسم



Credits
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link