Lahzeh Shomar

ای لحظه شمار از تو سیرم من
با هر ضربه تو یه لحظه پیرم من
تا دنیا سر جاش باشه تو خواهی بود
تو جاودانه ای اما میمیرم من
تو جاودانه ای اما میمیرم من

مگر طلوع خورشید و رو دریا تماشا، تماشا نکردی
تو با ستاره ها و کوه وصحرا مدارا، مدارا نکردی
تو با نیک و بد هستی
تو لحظه های سر مستی و دیدی
دیدی ومی بینی
تو خود فاتح و مغلوب تو ایام بد و خوب و دیدی
دیدی و می بینی

تو که لحظه لحظه عمرم رو شمردی
واسه قصه های من غصه نخوردی
تو که گریه ی تولدم رو دیدی
خنده های کودکانه ام شنیدی
یادته تو اون روزای نوجوونی
که همش گل بود وعشق و مهربونی
رنج انتظار رو با جون می کشیدم
چقدر هراس کردم
برای رسیدن لحظه ی دیدار
به تو التماس کردم

نه سیاهی شب و نه صبح پر نور
نه شکوه خلقت و نه سردی گور
نه ابهت جهان آفرینش
ای زمان شمار تو را نکرده مغرور

یادته تو اون شب سرد زمستون
که گلا خشکیده بودن توی گلدون
برای پریدن مرغ گرفتار چقدر هراس کردم
واسه خاموشی دنیا تو یه لحظه به تو التماس کرد

ای لحظه شمار از تو سیرم من
با هر ضربه تو یه لحظه پیرم من
تا دنیا سر جاش باشه تو خواهی بود
تو جاودانه ای اما میمیرم من
تو جاودانه ای اما میمیرم من



Credits
Writer(s): Fazlollah Tavakol
Lyrics powered by www.musixmatch.com

Link