Shorre
یک سه شیش هفت
خون خاوران خشک نشده بود
میچکید از طناب جنگ حق باطل باطل بر حق
شناور توی شهر مثل اشک مادرم
مادرم، مادرم
جاری توی شب
توی سیاهیه چشم های کبودش، چشم های صبورش
حلقه ها، میلرزیدن توی سیاهیه شب سرد چشماش
روزها، خون فاجعه بیرون میزد پیروزی نه
شکست، شکست
پدرم، ایدئولوژی، پشت زیپ شلوارش بود
عقده دین و افکارش بود
سر کشید پیک های اشک مادرم رو
لحظه هارو مزه کرد تا تلخی لذت فراموشش شه
مست از اشک جاری
مست از دست ساقی
دست روی ماشه های کلاشنیکوف ها
میساختن صحنه ها رو با هیتلر و هیچکاک
سرگیجه زنان نشست چمباتمه زد روانی
مثل چرخه ی فقر
بهار، هم آغوش با برف زمستون
عقیم از شکوفه، از زجه ی ابر
من قطره ای سفید با پیشونیه سیاه
طالعم یه مار
میپیچه به ریشه ها و ساقه های بابا
جهان بابام، پر بود از سوت موشک و جنگ و بمب و ما
چسبیدیم به هم بوسه بارون
از داشتن نداشته هامون
عشق
یک واژه ی بی واژن
یه عاشق با عشقش غریبه
بخواب ای زنیکه ضعیفه
غریزه بار میزد نخ به نخ خودش رو
خشک بود جا می کرد کنش رو توی من
من، توی تنگ بی آب رو ماسه دریا
میزنم نفس نفس نفس تا بشه ابرها
یه بارم ببارن به حالم
تا بشم من عاشق جریان
شنا با سایه های بی ساحل و دریا
با چشام
دیدم از، لای پای پاره های واژن چاره های ناچار زاغه ها
سایه ها
میزدن لگد به شکم مادر که زودتر بزائد
گهواره ها، نور بدن من
میزدم لگد به بخت بد، بعد تا تاریک شه
تاج شاه و امامه ها
لای کار میدمت بیشرف میکنم لباس صلح
من میام برهنه به جنگ سایه ها
خون خاوران خشک نشده بود
میچکید از طناب جنگ حق باطل باطل بر حق
شناور توی شهر مثل اشک مادرم
مادرم، مادرم
جاری توی شب
توی سیاهیه چشم های کبودش، چشم های صبورش
حلقه ها، میلرزیدن توی سیاهیه شب سرد چشماش
روزها، خون فاجعه بیرون میزد پیروزی نه
شکست، شکست
پدرم، ایدئولوژی، پشت زیپ شلوارش بود
عقده دین و افکارش بود
سر کشید پیک های اشک مادرم رو
لحظه هارو مزه کرد تا تلخی لذت فراموشش شه
مست از اشک جاری
مست از دست ساقی
دست روی ماشه های کلاشنیکوف ها
میساختن صحنه ها رو با هیتلر و هیچکاک
سرگیجه زنان نشست چمباتمه زد روانی
مثل چرخه ی فقر
بهار، هم آغوش با برف زمستون
عقیم از شکوفه، از زجه ی ابر
من قطره ای سفید با پیشونیه سیاه
طالعم یه مار
میپیچه به ریشه ها و ساقه های بابا
جهان بابام، پر بود از سوت موشک و جنگ و بمب و ما
چسبیدیم به هم بوسه بارون
از داشتن نداشته هامون
عشق
یک واژه ی بی واژن
یه عاشق با عشقش غریبه
بخواب ای زنیکه ضعیفه
غریزه بار میزد نخ به نخ خودش رو
خشک بود جا می کرد کنش رو توی من
من، توی تنگ بی آب رو ماسه دریا
میزنم نفس نفس نفس تا بشه ابرها
یه بارم ببارن به حالم
تا بشم من عاشق جریان
شنا با سایه های بی ساحل و دریا
با چشام
دیدم از، لای پای پاره های واژن چاره های ناچار زاغه ها
سایه ها
میزدن لگد به شکم مادر که زودتر بزائد
گهواره ها، نور بدن من
میزدم لگد به بخت بد، بعد تا تاریک شه
تاج شاه و امامه ها
لای کار میدمت بیشرف میکنم لباس صلح
من میام برهنه به جنگ سایه ها
Credits
Writer(s): Milad Savadkohi
Lyrics powered by www.musixmatch.com
Link
Other Album Tracks
© 2024 All rights reserved. Rockol.com S.r.l. Website image policy
Rockol
- Rockol only uses images and photos made available for promotional purposes (“for press use”) by record companies, artist managements and p.r. agencies.
- Said images are used to exert a right to report and a finality of the criticism, in a degraded mode compliant to copyright laws, and exclusively inclosed in our own informative content.
- Only non-exclusive images addressed to newspaper use and, in general, copyright-free are accepted.
- Live photos are published when licensed by photographers whose copyright is quoted.
- Rockol is available to pay the right holder a fair fee should a published image’s author be unknown at the time of publishing.
Feedback
Please immediately report the presence of images possibly not compliant with the above cases so as to quickly verify an improper use: where confirmed, we would immediately proceed to their removal.